گردان‌های غیرسازمانی بلال (4)
شرح مستند از گردان‌های 821 و 831 غیرسازمانی بلال از یگان‌های نزاجا در اصفهان اسفند 1360 تا آبان 1361

زیر امر گردان 125 تیپ لشکر 16 قرار گرفتیم

عملاً ما، زیر امر گردان 125 از تیپ 2 لشکر 16 قزوین قرار گرفتیم. از چندوچون این لشکر یا این تیپ یا این گردان اطلاعی نداشتیم. ولی از همان شب به بعد مطلع شدیم که این گردان 125 در عملیاتی که در تنگه چزابه اتفاق افتاد، در چند روز قبل، قهرمانانه ایستاده و به نام گردان قهرمان، در منطقه، سر زبان‌ها افتاده است. برای اینکه تلفات بیش‌ازحدی هم در این عملیات داشته، به عقب برای بازسازی آماده است. لذا برای تقویت این گردان، گروهان ما را زیر امر این گردان گذاشتند. من دریافتم که هر یک از گروهان‌های گردان بلال را زیر امر یکی از گردان‌های تیپ 2 لشکر 16 قرار داده‌اند. گروهان ما زیر امر گردان 125 به فرماندهی سرهنگ 2 مخبری قرارگرفت. آن موقع فرمانده گردان حضور نداشت و ما جویای مطلب شدیم، گفتند که ایشان به مناسبت مقاومت و پایداری در تنگه چزابه، همراه تعدادی از رزمندگان گردان، به محضر امام خمینی شرف یاب شده‌اند. چند روز بعد وی را ملاقات و به این مناسبت هم خدمت ایشان تبریک عرض کردیم. شروع کار ما در ابوحمیظه باعث شد که مشکلات را لمس کنیم. برای فرمانده محترم نیرو پیغام دادیم که این نفرات به منطقه عملیاتی آمده‌اند، آموزش کافی برای شرکت در عملیات ندارند. نیاز است آموزش لازم برای این نفرات گذاشته شود.

48 ساعت بعد دستور دادند که گردان در شهر سوسنگرد جمع شود. اطلاع پیدا کردیم، گروهان‌های یک و دو، همان شبانه از راه که رسیدند در چزابه مستقرشده‌اند. گروهان 3 در شهر بستان مستقر شده، گروهان 4 در شهر ابوحمیظه در چند کیلومتری سوسنگرد.

پس از تجمع در شهر سوسنگرد و سخنرانی فرمانده نیرو، نماز جماعت را به امامت فرمانده محترم نیرو اقامه کردیم. مشکلات گردانی را حضوراً برای ایشان شرح دادند. دستور داده شد که تیپ 55 هوابرد، چند نفر برای آموزش گروهان‌های مختلف بفرستد. بدین لحاظ برای گروهان ما دو نفر درجه‌دار در نظر گرفتند، برای گروهان‌های دیگر هم هرکدام یکی دو نفر درجه‌دار فرستادند. آموزش 48 ساعته داده شد. ما در همان منطقه ابوحمیظه و بقیه در بستان آموزش تا مرحله تیراندازی دیدند. حتی با آر‌پی‌جی، پرتاب نارنجک، تیراندازی با اسلحه ژ3، تیربار ژ3. مجدداً دو گروهان 1 و 2 در چزابه مستقر شدند.

در این ایام فرمانده گردان، جناب سرگرد منوچهر نظامی بود. معاون گردان و فرمانده گروهان یک سروان توپخانه محمود قدیریان بود. فرمانده گروهان 3، ستوان سیف الدینی از گروهان ما بود. در مدتی که در چزابه بودیم،. از کسانی که بسیار کارش خوب بود، درجه‌داری به نام گروهبان یکم فنی هوایی احمد کریمی بود. وی به‌جای فرمانده گروهان در ادامه عملیات گردان 821 بلال به سمت فرمانده گروهان تا پایان عمل کرد. فرمانده گروهان یک که سروان قدیریان بود، معاون گردان هم بود. وی در ابتدای 48 ساعت اول در سنگر‌های پدافندی چزابه دچار ترکش در چشم شد و سریعاً تخلیه گردید. به‌جای ایشان ستوان وطن‌خواه از مرکز توپخانه به‌عنوان فرمانده گروهان یک تعیین شد.

فرمانده گروهان 4 هم من بودم که معاونم ستوان علی‌اکبر کریمی زارچی بود و افسری مؤمن، انقلابی، متدین، متشرع و باصلابت و از آن نظامی‌های خیلی خوب بود. همیشه خوشحالیم به این بود که گروهان را واقعاً افراد خوب، متدین تشکیل داده‌اند.

ستوان غفاری را هم از ما گرفتند و به گروهان دیگر دادند. حالا این قضیه دقیقاً یادم نیست که ستوان غفاری فرمانده گروهان 2 بود یا ستوان غلامی، اما در حین عملیات یادم است که ستوان غفاری به‌عنوان فرمانده گروهان 2 بود.

فرمانده گردان تعدیل می‌کرد، با تدبیری که داشت، بچه‌هایی که از هوانیروز می‌آمدند به

گروهان‌های دیگر می‌داد؛ بنابراین از تمام نفرات هوانیروز در گردان بلال بودند. حتی تعدادی از نفرات هوانیروز که داوطلب جبهه شدند، آنان حتی به گردان بلال اصلاً نیامدند. آنان در یگان‌های دیگر بودند و در عملیات فتح‌المبین هم شرکت کردند و مفقودالاثر، شهید، جانباز و مجروح شدند و تعدادی هم سالم برگشتند. هر گروهان‌ گردان ما، زیر امر یک گردان سازمانی مستقر در منطقه عملیاتی قرار گرفت. گردان‌ها، محل استقرارشان جدا بود. دو گردان از تیپ 2 لشکر 16 در خط چزابه مستقر بودند. این گروهان‌ها که زیر امر بودند، از هم جدا بودند و لذا ما از آنها به‌طور کامل خبر نداشتیم.

ما چند روزی که در ابوحمیظه بودیم، فرمانده گردان، شهید زنده‌یاد مخبری که بعدها در کردستان به شهادت رسید، به ما گفتند که ما با تجدید سازمانی که کردیم باید برگردیم به خط مقدم در شمال تنگه چزابه که ارتفاعات رملی نبعه است؛ ما آنجا مستقرشدیم. ما هم از گروهانمان که سه دسته بودند، یک دسته را در احتیاط قرار دادیم. آنجا به سایر فرماند‌هان گروهان، گردان نزدیک بودیم. از جمله این فرماندهان گروهان، ستوانیکم بختیاری و از بچه های بختیاری بود. سال 70 ایشان را با درجه سرگردی در مرکز پیاده شیراز به‌عنوان استاد دانشکده دیدم و یادی از خاطرات گذشته کردیم.

هر یگانی که نفرات خود را اعزام می‌کرد، موظف بود که تجهیزات انفرادی و مهمات نفرات را بدهد. ما هم در هوانیروز هرکدام یک تفنگ ژ3، یک خشاب اضافی با 20 تیر فشنگ داشتیم. خودرو هیچ، ما فاقد آر‌پی‌جی بودیم، فقط تیربار ژ3 و تفنگ ژ3 داشتیم. در منطقه عملیاتی از طریق فرمانده محترم نیرو به ما آر‌پی‌جی واگذار شد. تفنگ‌های ژ3 ما به علت وجود رمل و گیرکردن، تعداد زیادی تبدیل به تفنگ کلاشینکف شد. ما در عملیات بیت‌المقدس، هم از ژ3 و هم از کلاش استفاده کردیم. در ادامه عملیات بیت‌المقدس 100 درصد کلاش به دست شدیم. جیب خشاب، جیب نارنجک، قمقمه آهنی، چاربند هم داشتیم.

در منطقه عملیاتی، از طریق فرمانده نیرو ، یک افسر رابط از طریق مرکز توپخانه به نام جناب سرهنگ صاحب‌جمعی تعیین کردند. بعداً یکی دوتا خودرو در اختیار گردان گذاشتند. برای پشتیبانی گروهان‌ها، به‌اصطلاح تدارک کردن گروهان‌ها و باز در ادامه چهار دستگاه خودرو سبک توسن برای هر گروهانی یک خودرو دادند. ادامه مأموریت عملیات بیت‌المقدس بود که تانک ام13 مجهز به سیستم موشک به ما دادند که هیچ موقع از سیستم موشک آن استفاده نشد.

یادم است که در آن ایام برای تفنگ‌های ژ3 ما، دوربین دید در شب به ما دادند که ما از آن وسایل در عملیات به نحو احسن استفاده کردیم.

غذا از طریق گردان تهیه می‌شد و برای ما می‌فرستادند. بعد از مدتی که در ارتفاعات نبعه با محیط سازگار شدیم، قرار شد که گروهان‌های یک و 2 که در خط پدافندی بودند تعدیل شوند. گروهان‌های ما، یعنی گروهان 4 و گروهان 3 که در شهر بستان مستقرشده بودند، در تنگه چزابه مستقر شوند. در این مدت ازنظر خط پدافندی، یک مقداری تجربه کسب شد و استقامت پرسنل بیشتر گردید. روح شهادت‌طلبی افراد باعث شده بود که اظهار نارضایتی نمایند. می‌گفتند که ما آمدیم اینجا بجنگیم، نیامدیم در خط پدافند بمانیم. نفرات برای حمام و تلفن به خانواده‌شان، از ما مرخصی می‌گرفتند و تا سوسنگرد و یا تا اهواز می‌رفتند. بعضی به زرگان در شمال اهواز که قسمتی از قرارگاه مقدم نزاجا در آنجا مستقر بود می‌رفتند و به فرمانده محترم نیرو مراجعه می‌کردند و می‌گفتند که ما می‌خواهیم در عملیات شرکت کنیم. در این ایام گروهان 3 و 4 در تنگه چزابه مستقر بود.

انتهای مطلب

منبع: گردان­های غیرسازمانی بلال، حسینعلی، خلیلی، 1400،ایران سبز، تهران

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده