در اینجا میخواهم به بحث وقتشناسی و برنامهریزی ایشان اشاره کنم. با تشکیل ستاد کل، شهید در مسئولیت معاون بازرسی ستاد کل مشغول کار شدند، در بهار سال 1371 بود که با توجه به پیشنهاد ایشان از طرف رئیس ستاد کل انجام یک سلسله بازرسیهای آمادگی رزمی در سطح نیروهای مسلح به ایشان ابلاغ شد. جلسات مقدماتی این بازرسیها در همان ستاد کل تشکیل گردید. حدود بیست جلسه برای تهیه و تدوین برنامه ارزیابی آمادگی رزمی نیروهای مسلح برگزار شد. در این جلسات روسای بازرسی همه نیروها ( سپاه، ارتش، نیروی انتظامی، وزارت دفاع و ستادهای مشترک ارتش و سپاه ) و نفرات منتخب دیگری حاضر بودند، حتی ماموریت میدادند که به بازرسی کل کشور برویم و از تجربیات آنها استفاده کنیم. این جلسات حدود 10 الی 15 روز طول کشید. متعاقب آن حدودسه ماه روی تهیه چک لیست در حوزههای مختلف و تبیین اصول بازرسی کار کردیم. ایشان به جد معتقد بودند که بازرسی چشم فرماندهی است و این چشم باید درست و دقیق ببیند و بدون کم و کاست مانند یک عکاس آنچه را که دیده به تصویر بکشد و مراحل بعدی کار را با استناد به همین برداشتها انجام دهد (اصول بازرسی مشتمل بر 9 اصل بود)، سیر مراحل ستادی و زمانبندی بازرسیها در سطح نیروهای مسلح به گونهای پیش رفت که اولین برنامه در اواسط پاییز سال 1371 انجام گردید. این بازدیدها حدود یک سال طول کشید. در طول یک بازرس به گونهای تنظیم شده بود که هر کسی دقیقاً میدانست در طول شبانه روز چگونه باید وقت خود را تنظیم و انجام وظیفه کند. اگر قرار بود ما ساعت0500 در فرودگاه باشیم، شهید صیاد همواره 15 الی 20 دقیقه زودتر در محل حاضر بود. برنامهریزیها به گونهای بودکه در طول یک سال ادای نمازبه وقت شرعی انجام میگردید. حدود 10 دقیقه به اذان صبح، بیدارباش بود. نماز صبح به جماعت برگزار میگردید و بلافاصله جلسه توجیهی و اعلام برنامههای روزانه طی جلسهای توسط شهید صیاد اعلام میشد. روسای تیمها نقطه نظر خود را بیان میکردند، تا طلوع آفتاب هر کس در اختیار خودش بود ( ورزش یا استراحت کند). بعد از صرف صبحانه عازم محل ماموریت میشدیم (شهید صیاد همواره ورزش میکرد و ایشان از حیث بدنی فوقالعاده آماده و ورزیده بود و من معتقدم اگر در روز شهادت ایشان در داخل خودرو نبودند قطعاً آن منافق را خلع سلاح میکردند). اصول پایهای بازرسیها روی رسیدن به محاسن، معایب و نواقص در یگان بازرسی شونده متمرکز بود،معمولاً معایب با تلاش مستمر در حین بازرسی رفع میگردید، محاسن را نیز برای یگانهای دیگر بازگو میکردیم تا مورد بهرهبرداری قرار دهند و نواقص نیز به فرماندهان و مسئولین رده بالاتر ابلاغ میگردید تا در جهت رفع آنها اقدام نمایند. گزارشاتی از این بازرسیها به کمسیون دفاعی مجلس ارسال میگردید تا آنها در راستای وظایفشان در رفع نواقص به نیروهای مسلح اقدام کنند، ضمن آنکه در جریان آخرین وضعیت آمادگی رزمی یگانها قرار میگرفتند.
شهید صیاد از نظر اخلاقی ویژگیهای خاص خودش را داشت، اگر ایشان به 2000 کیلو کالری برای کارهای روزانه احتیاج داشت سعی میکرد در همان حد و حتی کمتر از غذا یا میوه استفاده کند، هرگز از ایشان پرخوری ندیدیم، سیره پیامبر را که همواره قبل از سیر شدن کامل سفره را ترک میکردند، رعایت میکرد. انسانی بسیار کم خوراک و بسیار پرکار بود. در پایان هر ماموریت، پرسنل دعوت شده ضمن انجام ماموریت، شخصاً درسهای زیادی در ابعاد مختلف در همین مدت اندک میگرفتند و اکثراً به این موضوع اذعان داشتند. خاطرهای هست که از نوادر خاطرات است و من در اینجا بیان میکنم، یک هفته قبل از شهادت، مقرر گردیده بود به سردار رشید، امیر شمخانی و شهید صیاد درجه سرلشکری داده شود، در دفتر کارم بودم که ی 10 الی 15 روزه برنامهها ایشان تلفنی فرمودند خدمتشان برسم، اجرای امر کردم، فرمودند حضرت آقا تصمیم گرفتهاند به سردار رشید، دریادار شمخانی و من درجه سرلشکری اعطا نمایند، رئیس ستاد به سردار رشید دستور داده تا دلایل و خصوصیات ارزنده شمخانی را که نشان دهنده استحقاق ایشان برای دریافت درجه سرلشکری است تهیه و ارائه کند و برعکس به شمخانی دستور دادهاند همین کار را در مورد رشید انجام دهد وبه من گفتهاندشما خودت برای خودت بنویسید و ناراحت بودنداز اینکه چگونه این کار را انجام دهند. با کمی تحلیل و مشورت، من مواردی را که به نظرم میرسید نوشته و خدمتشان دادم. ایشان گفتند چون دستور دادهاند خودم در مورد خودم بنویسم لذا نوشته شما را با دستخط خودم مینویسم و خدمت آقای دکتر ارائه مینمایم. آقای دکتر فیروزآبادی معمولاً در روزهای یکشنبه هر هفته خدمت آقا میرسید، در آن هفته (یک هفته قبل از شهادت صیاد) چون روز دوشنبهاش عید غدیر بود لذا این ملاقات به روز چهارشنبه همان هفته موکول شده بود. من در همین روز به اصفهان رفته بودم و روز جمعه همان هفته به تهران برگشتم و تصمیم گرفتیم به اتفاق یکی دو نفر دیگر جزء اولین نفراتی باشیم که خدمت ایشان برسیم و ارتقاء درجه سرلشکری را تبریک بگوئیم. شهید صیاد دارای ایمان و اعتقاد بسیار قوی و محکمی بود هم قلباً و هم در عمل، ایشان در ماههای رمضان، رجب و شعبان و همچنین در روزهای دوشنبه و پنجشنبه هر هفته روزه میگرفت. ایشان وقتی از امام صحبت میکردند واقعاً حضرت امام را مثل امام می دیدند و به آن اعتقاد داشتند و همینطور در مورد مقام معظم رهبری با اعتقادات عمیق ولایی عمل میکردند.
به خاطر دارم بعد بیرون راندن ارتش عراق از کشور کویت، تعدادی از هواپیماهای عراقی در پایگاه هوایی شهید نوژه همدان با هماهنگی ایران نشسته بودند، همزمان ما به پایگاه همدان رفته بودیم، با ورود ما، خلبانی به شهید صیاد گزارش داد که این هواپیماها ( میگ ) عراقی است و ما میتوانیم با آن پرواز کنیم، ما هنوز در جریان نبودیم که چه اتفاقی افتاده است، با موافقت شهید آن خلبان هواپیمای عراقی را به پرواز در آورد و حدود 10 دقیقه در آسمان بود و انواع مانورهای ممکن را به طرزی زیبا و شگفتانگیز و البته با مهارت کامل انجام داد، بعد از پایان پرواز، هواپیما را با موفقیت به زمین نشاند. شهید صیاد به سرعت به طرف کابین خلبان رفته (در حقیقت به استقبال خلبان رفتند) و ایشان را در آغوش گرفته، میبوسیدند و تشکر میکردند، بعد از این اتفاق فرمانده پایگاه اظهار داشت ما یک کار دیگر هم کردهایم، ما را به طرف یک سالن بسیار بزرگ هدایت کردند، با توضیحاتی که دادند متوجه شدیم که پرسنل فنی پایگاه اقدام به باز کردن کلیه قطعات و تجهیزات یک فروند هواپیمای عراقی نموده و مقدمات ساخت و تهیه قطعات مختلف را در همان پایگاه فراهم کرده بودند. شهید صیاد به قدری از دیدن این وضعیت به وجد آمدند که اکثر پرسنل حاضر در آن سالن را در آغوش کشیدند و به سینه خود میفشردند و آنها را میبوسیدند و تشکر میکردند و در ادامه در تقدیم گردشکارها برای تشویق و تقدیر از این اقدامات سنگ تمام گذاشتند و همین کارها مقدمهای برای بروز و شکوفایی و خلاقیتهای گوناگون شد. در زمینههای مشابه که در نهایت خودکفایی کشور را به دنبال داشت و اثبات این ضربالمثل که خواستن توانستن است. البته همه این تلاشها با توکل به خداوند و امید به یاری او بود.
انتهای مطلب