منش و شخصیت شهید صیاد
من بر این اعتقادم که مسئولین قدر شهید صیاد را ندانستند، در مقطعی او را منزوی کردند در حالی که حق ایشان چیز دیگری بود. خیلی بهتر و بیشتر میتوانستند از وجود ایشان استفاده کنند. ایشان بعد از آمدن به ستادکل مجدداً گل کردند، من به خاطر دارم دقیقاً در جریان بودم که اولین نفر کاندید برای فرماندهی ارتش، شخص صیاد بود، اگر ایشان شهید نشده بود الان ریاست ستاد کل نیروهای مسلح بودند.
نقش شهید صیاد در امور رفاهی ستاد کل
شهید دوستان بسیار صمیمی در سپاه داشت، سردار صفوی با زبان خودش گفت صیاد بهترین دوست من بود، ایشان در همه بازرسیها اصل بیطرفی و اجرای عدالت را به طور کامل در نظر داشتند و به آن عمل میکردند و همواره از روسای تیمهای بازرسی میخواستند که به هیچ وجه ملاحظات هم لباسی و تعصب را نداشته باشند و صرفاً حقایق را روی کاغذ بیاورند، چه در مورد ارتش و چه در مورد سپاه. در مقطعی هم اختلافات بین سپاه و ارتش در مورد پادگانها و زمین پیش آمد که مرحوم امیر لهراسبی از سوی شهید صیاد مأموریت داشت
تا با تشکیل تیمهای بیطرف و قابل اطمینان و البته فنی و حقوقی به این مشکلات رسیدگی کند. مدتی هم بنده با امیر لهراسبی همکاری داشتم. شهید صیاد کوچکترین توجهی به طی دوره دافوس یا دانشگاه استراتژیک نداشت و عقیده داشت اصلح است مدت زمان طی دوره را در راه خدمت بگذارند. ودر بحث تهیه مسکن برای پرسنل ستاد کل فعالیتهایی را شروع کرده بودند و اولویت روی پرسنل جوان ( به خصوص آنهایی که از ازدواج کرده بودند ) متمرکز کردند و بر همین اساس برنامه ریزی و اقدامات را پیش میبردند. شهید صیاد بنده را احضار و دستور دادند تا در چند مورد (بعد از هماهنگی با رئیس ستاد کل) اقدام نمایم اول اینکه برای ناهار پرسنل تلاش شود که در تهیه غذا از بهترین مواد استفاده شود. دوم در مورد خرید ویلا در شمال بود، بنده به دستور شهید صیاد 5 ویلا را در شمال خریداری کردم و همینطور مجموعهای را در مشهد تهیه کردیم تا پرسنل ستاد کل بتوانند از این امکانات استفاده کرده و مزاحم ارتش و سپاه نباشند، همینطور دستور احداث یک استخر مناسب برای استفاده پرسنل را دادند. شهید صیاد خیلی دنبال امور رفاهی پرسنل بودند در این حوزه فعالیتهای زیادی انجام داد. دکتر فیروزآبادی زیاد به این مسایل توجه نداشت، میگفت ستاد کل ولائی است و همه باید از حداکثر توان خودشان برای خدمت استفاده نمایند ولی شهید صیاد با هدف ایجاد انگیزه خدمتی بیشتر در پرسنل و کاستن از مشکلات معیشتی پرسنل در حد امکانات و مقدورات، مصرانه و با اعتقاد به این مسئله، همواره دنبال انجام اقداماتی در جهت رفاه پرسنل (در رسیدن به آن اهداف) بودند.
شهادت
در روز شهادت ایشان من و امیر چراغی بعد از شنیدن خبر به منزل ایشان رفتیم و مشاهده کردیم که خانواده در وضعیت روحی بدی بودند، گفتند ایشان را به بیمارستان دارآباد برده¬اند، عازم بیمارستان شدیم، اولین نفراتی بودیم که رسیدیم بالای سر ایشان دیدیم خدمه بیمارستان مشغول شستن سر ایشان هستند، سپس ایشان را به بیمارستان چمران منتقل کردند. چهره ایشان به قدری آرام و دیدنی بود که انسان فکر میکرد که در خواب عمیقی فرو رفته ولی شهادت را پذیرفته بود.
تشییع جنازه شهید
در تشییع جنازه شهید ابتدا نمیتوانستیم تصمیم بگیریم که تشییع جنازه در کجا صورت گیرد تا این که از دفتر مقام معظم رهبری ابلاغ شد مراسم در ستادکل انجام شود. امیر دیانت فر (معاون بازرسی ستاد کل) به دستور آقای فیروزآبادی عهدهدار اجرای این مراسم گردید. با توجه به اتفاقاتی که رخ داده بود بسیار نگران انجام ترور یا ترورهای دیگر در هنگام اجرای مراسم بودیم. تدابیر مختلفی به کار گرفته شد. نیروهای زیادی را برای حفاظت و حفظ امنیت به کار گرفتیم. از حدود ساعت ۶ صبح که مردم برای شرکت در مراسم تشیع به مدخل ورودی ستاد کل آمده بودند و به تدریج به تعداد جمعیت افزوده میشد، به طوری که در حدود ساعت0730 خبر دادند در خیابانهای اطراف جمعیت موج میزند، نمیدانستیم چه کار کنیم، تصمیمگیری بسیار مشکل بود، وضعیت را به ریاست ستاد اطلاع دادیم و در نهایت دستور دادند درب ورودی به ستادکل بر روی مردم باز شود، تا آنجا که توانستیم نیروهای امنیتی را بین مردم پخش کردیم و اصلاً انتظار حضور یک چنین جمعیتی را نداشتیم و حتی به آن هم فکر نکرده بودیم. ما در جریان حضور مقام معظم رهبری نبودیم. در ساعت ۷:۴۵ مطلع شدیم که حضرت آقا تشریف میآورند واقعاً برای ما مصیبتی شده بود، البته تیم محافظ مقام رهبری حدوداً ساعت 0700 به ستاد کل آمدند و پیشبینیهای لازم را انجام داده بودند. هجوم مردم به داخل ستادکل به گونهای بود که گویا به دنبال گمشده خود آمدهاند و مردم واقعاً خودجوش آمده بودند حتی تعداد زیادی هم از شهرستانها آماده بودند. صحنه تشریف فرمایی حضرت آقا و رفتن به سمت پیکر شهید واقعاً دیدنی و تکان دهنده بود، حلقه جمعیت مشتاق به ۴ الی ۵ متری مقام معظم رهبری رسیده بود، کار برای ما بسیار مشکل شده بود و از طرفی تحت تاثیر شدید حرکت مقام معظم رهبری قرار گرفته بودیم. برای اولین بار بود که یک چنین صحنهای را می دیدیم، حضرت آقا در کنار پیکر شهید زانو زدند و پیکر شهید را بوسیدند، سکوت توأم با عشقی عمیق در فضای ستادکل حاکم شده بود. مقام معظم رهبری بعد از ادای احترام و قرائت فاتحه محوطه ستاد کل را ترک کردند، از این لحظه به بعد بود که کنترل از دست ما خارج شد، مردم به طرف پیکر شهید هجوم برده و خودشان اجرای مراسم را به عهده گرفتند. در خیابان ستاد کل و خیابان شهید قدوسی جمعیت موج میزد، جای سوزن انداختن نبود، تصمیم گرفته شد که تشییع جنازه تا چهارراه شهید قدوسی انجام و سپس پیکر شهید صیاد به وسیله آمبولانس بهشت زهرا منتقل گردد. اگر
میخواستیم ادامه دهیم تا مصلی جمعیت بود و چون هیچکس پیشبینی یک چنین حضوری را نمیکرد لذا تمامی تمهیدات معمولی چنین مراسم پیشبینی نشده بود، ولی بحمدلله و به حرمت خون شهید، مراسم به خوبی و بدون هیچگونه اتفاقی خاص برگزار گردید.
من معتقدم که سیره فرماندهی، مدیریتی، اخلاقی، انقلابی و اخلاص و حتی سیره فردی و رفتاری شهید صیاد باید به صورت یک مجموعه ارزشمند تدوین و در کلیه مراکز فرهنگ آموزشی (در سطح کشور) تدریس شود. حضرت آقا فقط در مورد شهید صیاد، شهید سلیمانی، شهید کاظمی و شهید تهرانی مقدم اقدام به بوسیدن پیکر شهید نمودند که نمونه بارز عینی، عملی، بزرگی و ارزش والای شخصیتی شهدا بوده و به نوعی آنها را از دیگر شهدا مستثنی میسازد. بعد از خاکسپاری شهید صیاد تا شب چهلم محل سکونت شهید صیاد مملو از جمعیت بود، حداقل هر روز ۱۰ هزار نفر به طور خودجوش در مراسم یادبود ایشان شرکت میکردند. هیچ اعلامیهای در مورد برگزاری مراسم اعلام نشده بود و در واقع خود مردم بودند که با عشق و علاقه و احترامی که برای ایشان قائل بودند، موجبات برگزاری این مراسم را در طی چند روز فراهم میساختند. شهید صیاد اعتقادی به همراه داشتن محافظ نداشت و با آن که در چندین نوبت با ایشان صحبت کرد بودیم ولی هر بار به نوعی طفره میرفتند و البته یک قبضه اسلحه کمری همراه داشته و معتقد بودند که کافی است و توان دفاع از خودشان را دارند و بعد از شهادت ایشان بود که در سطح ستاد کل یگان محافظین را تشکیل دادیم. دستورالعمل حفاظت از شخصیتها و دستورالعمل حفاظت فیزیکی از اماکن تهیه گردید و مسئولین و فرماندهان را اجباراً در منازل امن و حفاظت شده اسکان دادیم. صیاد بسیار مقید بود که با لباس نظامی به محل کار بیاید با اطمینان میتوانم بگویم که حتی یکبار هم ایشان با لباس شخصی در ستادکل دیده نشدند. البته لباس همیشه اتو کرده، کفش و پوتین واکس زده.
انتهای مطلب