ارتش جمهوری اسلامی ایران، بویژه نیروی زمینی همیشه به دو طریق فرهنگی و نظامی در جنگ ظاهر میگردید. بخش فرهنگی که با اثر گذاری عمیق حماسی و آرمانی در روح و فکر فرزندان پاکباز و فداکار این مرز و بوم همراه است برای همیشه تاریخ در روشنگری نسلهای آینده ماندگار می ماند، تغییر معانی آرمانی واژگان، مرگ و زندگی، گذشت و ایثار، حمیت و همکاری، مردی و مردانگی و در نهایت دین و دینداری از جمله دستاوردهای فرهنگی بجا مانده از جبهه و جنگ است که به وسیله رزمندگان به وقوع پیوسته است نقل گاه و بیگاه آنان در کنار فعالیتهای نظامی و اقدامات فیزیکی لازم و ضروری می نمایاند.
از شهید سرلشکر ولی الله فلاحی، یا به تعبیری «امیر خستگی ناپذیر» که روزگاری فرماندهی نیروی زمینی را بهعهده داشته است در معنی واژه مرگ و زندگی نقل میکنند:
“در زندگی دو چیز قابل تغییر نیست، یکی تولد و دیگری مرگ، ولی اکنون جوانان ما مرگ را به بازی میگیرند، آنها نمیمیرند، بلکه شهید میشوند و زندگی ابدی مییابند.”
شاید چنین بیانات آرمانی از استاد دانشمند دانشکده فرماندهی و ستاد دور از انتظار نباشد، اما چنین تفکرات حماسی منحصر به یک فرد خاص نیست تا جایی که دانشجویی از تبار جوانان دانشگاه افسری، تحت تأثیر آموزشهای معارف جنگ که بهوسیله پیشکسوتان و یادگارهای دوران جنگ ارائه گـردیده است در مقالهای بسیار آرمانی تحت عنوان نفس جنگ چنین می نویسد:
“وقتی با کسی دچار اختلاف میشویم و با هم به تفاهم نمیرسیم، تنها راه چاره دعوا نیست. زور همهجا کار ساز نیست. عاقل کسی است که گره را با دست باز کند نه دندان. سازش در اینجا معنی پیدا میکند. بتوانیم یکدیگر را درک کنیم و از دید دیگری بنگریم. اگر نشد چه ؟ جنگ ؟ نه، باز هم نه، حتی با وعده و وعید، حتی با قانع کردن، حتی با دوز و کلک، حیله و سیاست، (که البته بعضی از این راهها چندان هم درست نیست) مشکلی نیست که حل نشود. آخرین راه کار درگیری است. راه آخر ستیز است، قبل از آن بایستی راهی طولانی پیمود. زرنگی، هوش، تدبیر، برنامهریزی، زهر چشم گرفتن، از پارامترهای جلوگیری از جنگیدن است.
بالاخره موقعی پیش میآید که جنگ اجتنابناپذیر میشود و به قولی تحمیلی میشود. حال تکلیف چیست؟ در مقابل گلوله نمیشود دلیل آورد، دهان پر از خون میشود و نفس هم نمیتوان کشید، برای مقابله با کسی که شمشیر برهنه در دست دارد، با کتاب و نرمش نمیتوان پیش رفت که عطای منطق را به لقایش خواهد بخشید. تا قیامت حداقل خنجری باید به همراه داشت. خنجر، شاید مشکل همین است. کسی که شمشیر دارد، بایستی با تفنگ به پیشوازش برویم، چرا عقب باشیم، چه عیبی دارد یک قدم هم جلوتر باشیم، تا طرف جرأت نکند حرف زورآزمایی بزند و از موضع ضعف مجبـور بـه تفـاهـم بـر سـر خواستههایمان شود. به قول معروف: اگر خواهان صلحی، همیشه آماده نبرد باش.”
اهمیت شنیدن چنین پیامهای فرهنگی از زبان فرمانده نامدار نیروی زمینی که جنگ را از نزدیک تا مغز استخوانش لمس کرده و یا از زبان دانشجویی که تازه به اردوی نظامیان پیوسته و فقط شنیدنیهایی از جنگ را در ذهن پویای خود دارد هیچگاه کمتر از فعالیتهای نظامی و اقدامات فیزیکی در شوریدن علیه دشمن متجاوز نیست. ضمن این که بایستی باور داشت که رسیدن به چنین فرهنگ والای انسانی، فقط و فقط در میادین رزم و با انجام رزم آفرینی میسر میگردد. اگر مرشد و رهبر فرزانه انقلاب می گویند: «جنگ چیز خوبی است» هدف همین بخش پویایی آن است و نه روح تجاوز گری و میلیتاریستی آن.
شرکت یگانهای مختلف نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات والفجر8 را که با هماهنگی کامل با سپاه پاسداران در تضعیف دشمن و کشاندن جنگ به خاک دشمن انجام میگیرد به شرح زیر ارزیابی میکنیم:
ابعاد نظامی شرکت نیروی زمینی ارتش
هدف از عملیات والفجر8 تعقیب دشمن و کشاندن جنگ به خاک دشمن به عنوان تنبیه متجاوز بود، لذا یگانهای مختلف و متنوع “نزاجا” با هماهنگی کامل با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در پشتیبانی از این نیرو به روشهای زیر شرکت فعال داشتند:
1. شرکت در طراحی عملیات مربوط به تک پشتیبانی
2. رها کردن یگانهای سپاه پاسداران از خطوط پدافندی
3. شرکت فعال در طرح پوشش و فریب تاکتیکی
4. شرکت به عنوان تک پشتیبانی
5. تقویت تک اصلی
الف ـ اعزام یگانهای مانوری
ب ـ اعزام رسدهای ضد تانک
پ ـ اعزام یگانهای مهندسی
6. پشتیبانی آمادی (لجستیکی)
7. شرکت یگانهای پدافند هوایی
8. شرکت یگانهای توپخانه صحرایی
9. پشتیبانی هوانیروز
انتهای مطلب