سرهنگ خلبان علیرضا حقشناس (خلبان بالگرد کبرا)
یکی از زیباترین و پر حادثهترین عملیاتی که برای من بیشترین صحنهها را آفرید عملیات والفجر8 بود. در آن عملیات غرورآفرین که مشترک با سپاه پاسداران انجام شد توانستیم شهر فاو را تصرف کنیم. وسعت منطقه عملیات بسیار وسیع بود و ما توانستیم از تمام امکانات و وسایل پرندهای که در اختیار داشتیم به نحوشایسته استفاده کنیم.
در عملیات والفجر8 از وجود بالگردهای کبرا برای پشتیبانی آتش سنگین، از بالگردهای 214 و شنوک برای ترابری تجهیزات و هلیبرن نیروها و تخلیه مجروح، و از بالگردهای 206 برای شناسایی دشمن استفاده گردید که در هر سه مورد موفق بودیم.
در مقابله با موفقیت ما، دشمن نیز سنگین ترین فعالیت را برای هواپیماهایش اختصاص داده بود. حجم زیاد پرواز، بمبارانهای پی در پی و تعقیب و گریز با بالگردهای ما از نکات پر حادثه والفجر8 میباشد. به عنوان نمونه در یکی از پروازها بیش از یک ساعت چند هواپیمای جنگده دشمن از صحرای جفیر تا دارخوین و انتهای آبادان در تعقیب ما بودند که با ترفند و مانور از رگبار و موشکهای آنها جان به در بردیم.
در همان عملیات بود که یک فروند از جنگندههای مدرن دشمن بهوسیله بالگردهای کبرا سرنگون شد و این در تاریخ جنگ بی سابقه است.
نکته دیگر عملکرد هوانیروز در عملیات والفجر8 در کنار هلیبرن، تخلیه مجروحان با بالگردهای 214 و شنوک بود که در سریعترین زمان ممکن از مناطقی با نام باغچههای 1 الی 9 انجام میگرفت.
پس از خاتمه جنگ، به کرات اتفاق افتاده است که در ملاقاتهای حضوری و یا با تلفن با من تماس گرفتهاند که من نجات یافته هوانیروز در عملیات والفجر8 هستم، در حالی که حتی این اشخاص را نمیشناسیم.
سرهنگ خلبان علیرضا حقشناس (خلبان بالگرد کبرا)
یکی از زیباترین و پر حادثهترین عملیاتی که برای من بیشترین صحنهها را آفرید عملیات والفجر8 بود. در آن عملیات غرورآفرین که مشترک با سپاه پاسداران انجام شد توانستیم شهر فاو را تصرف کنیم. وسعت منطقه عملیات بسیار وسیع بود و ما توانستیم از تمام امکانات و وسایل پرندهای که در اختیار داشتیم به نحوشایسته استفاده کنیم.
در عملیات والفجر8 از وجود بالگردهای کبرا برای پشتیبانی آتش سنگین، از بالگردهای 214 و شنوک برای ترابری تجهیزات و هلیبرن نیروها و تخلیه مجروح، و از بالگردهای 206 برای شناسایی دشمن استفاده گردید که در هر سه مورد موفق بودیم.
در مقابله با موفقیت ما، دشمن نیز سنگین ترین فعالیت را برای هواپیماهایش اختصاص داده بود. حجم زیاد پرواز، بمبارانهای پی در پی و تعقیب و گریز با بالگردهای ما از نکات پر حادثه والفجر8 میباشد. به عنوان نمونه در یکی از پروازها بیش از یک ساعت چند هواپیمای جنگده دشمن از صحرای جفیر تا دارخوین و انتهای آبادان در تعقیب ما بودند که با ترفند و مانور از رگبار و موشکهای آنها جان به در بردیم.
در همان عملیات بود که یک فروند از جنگندههای مدرن دشمن بهوسیله بالگردهای کبرا سرنگون شد و این در تاریخ جنگ بی سابقه است.
نکته دیگر عملکرد هوانیروز در عملیات والفجر8 در کنار هلیبرن، تخلیه مجروحان با بالگردهای 214 و شنوک بود که در سریعترین زمان ممکن از مناطقی با نام باغچههای 1 الی 9 انجام میگرفت.
پس از خاتمه جنگ، به کرات اتفاق افتاده است که در ملاقاتهای حضوری و یا با تلفن با من تماس گرفتهاند که من نجات یافته هوانیروز در عملیات والفجر8 هستم، در حالی که حتی این اشخاص را نمیشناسیم.
سرهنگ خلبان علی علینقیپور (خلبان بالگرد 214)
من یک عکس در آلبومم دارم که در آن 8 نفر شهید وجود دارد. خلبان نصیر رادفر، خلبان محرمنژاد، خلبان عین علی طلب و چند نفر از نیروهای فنی هوانیروز که همه در جنگ شهید شدهاند. هر وقت به آن عکس نگاه میکنم فقط میگویم خدا بیامرزدشان و آلبوم را بی حوصله می بندم.
از پایگاه هوانیروز تهران پرواز کردم تا در عملیات فاو شرکت کنم. همراه بالگرد من چندین بالگرد هم بودند. در پایگاه هوانیروز مسجد سلیمان تجدید سوخت کردیم و خود را به خسروآباد آبادان رساندیم. در آن عملیات من بیش از 80 ساعت پرواز تخلیه مجروح و کمک رسانی داشتم. باسنم تاول زده بود و از سوزش تاولها در موقع نشستن روی صندلی بالگرد فریادم به آسمان می رفت. می خواستم پرواز نکنم اما با دیدن وضعیت مجروحان دوباره نیرو می گرفتم و بخودم میگفتم درد تو از درد آنها بیشتر نیست.
من در یکی از نقاط تخلیه مجروح به نام (باغچه 5) اقدام به تخلیه مجروحان و شهدا به بیمارستانهای ماهشهر و اهواز می کردم. آنقدر در آن منطقه پرواز کرده بودم که وقتی نزدیک ماهشهر با برج فرودگاه تماس میگرفتم می گفتند: «علی جان خودتی ؟ بیا بشین اشکالی نیست».
در منطقه فاو، هوانیروز از جان مایه گذاشت. با خطراتی که ما در فاو مواجه بودیم دل شیر میخواست که طاقت بیاورد. خلبانهای هوانیروز در زیر آن بمبارانهای شدید دشمن و آتش سنگین توپخانه واقعاً جگر شیر داشتند. خلبان اسماعیل صحتی در آن عملیات یک چشمش را از دست داد. عبدالله نجفی غوغا کرد. امثال خلبان قضات و دیگر خلبانان امان نیروهای دشمن را بریده بودند. دشمـن تانـکهایش را به صـورت خط (دشتبان) چیده بود. خلبان صحتی فریاد می زد: (علی هوای منو داری ؟) و شیرجه می زد به قلب تانکها و توپ و ضد هواییهای دشمن که من نفسم می گرفت. وقتی آرایش آنها را به هم میزد و از آن طرف بیرون می آمد پشت سرش انفجار و دود و آتش تانکهای سوخته بود که به هوا می رفت.
انتهای مطلب