آب و غذا و بهداشت در مناطق عملیاتی
یکی دیگر از تلاش های موثر بهداری ها، برقراری شرایط بهداشتی و جلوگیری از شیوع بیماری های عفونی و واگیر در مناطق عملیاتی بود.
در جنگ های اول و دوم جهانی، بیماری های مسری مثل وبا و طاعون عده زیادی را به هلاکت رساند. اگر در فیلم های مربوط به جنگ جهانی دقت کرده باشید، دیده اید که موی سر خانم ها را با ماشین اصلاح، کامیا می زدند تا از سرایت بیماری و آلودگی جلوگیری شود. تازه آن جنگ ها هشت سال طول نکشیدند و از بمباران شیمیایی و تجهیزات پیشرفته و بمب های خوشه ای هم خبری نبود. با این وجود بیماری های مسری شیوع پیدا کرد.
در صورتی که در دوران هشت سال دفاع مقدس، حتی یک مورد بیماری همه گیر مانند طاعون و وبا نداشتیم و این نشان دهنده تلاش بسیار خوب بچه های بهداری بود.
به عنوان مثال بچه های بهداری مراقب بودند تا موی سر رزمندگان خیلی بلند نشود و به اصلاح سر آنه خیلی اهمیت میدادند و خود رزمندگان هم به این امر دقت داشتند. به این منظور آرایشگاه صلواتی در جبه دایر شده بود. در گردان ما نیز “سرباز سلیمانی” که قبلا مجروح شده و مجدداً به خط برگشته بود، آرایشگاهی دایر کرده بود و سر بچه ها را اصلاح می کرد. علاوه بر آن جنازه احشام و حیوانات مثل گوسفند گاو میش هم وجود داشت که نمی شد جلوی شان را گرفت. داخل میدان مین میرفتند و بعد از انفجار مین جنازه شان آنجا می ماند. نقش بچه های بهداری در این موارد هم نیز بسیار مهم بود. آنها حتی با ورود به منطقه مین، آنجا گند زدایی و سمپاشی می کردند و اجازه ی شیوع در عملیات سنگین مانند فتح المبین یا بیت المقدس، تعداد کشته ها زیاد و کار سخت تر بود زیرا بلافاصله باید منطقه توسط کارکنان بهداری پاکسازی شده و پیکر شهدا به عقب منتقل می شد. برای متجاوزین عراقی هم دو گورستان درست کرده بودیم یکی در تپه های الله اکبر و یکی در ورودی سوسنگرد و تابلویی زده بودیم ” گورستان متجاوزین بعثی عراق “.
جنازه های عراقی ها را جمع آوری کرده و با رعایت اصول، دفن و منطقه را گند زدایی و سمپاشی و عاری از هرنوع آلودگی می کردیم تا رزمندگان ما بتوانند در آنجا سنگر زده و به مبارزه خود ادامه دهند و این کارها در شرایطی انجام می شد که گرمای جنوب زمینه را برای شیوع بیماری ها مساعد تر می کرد.
فقط در جزیره مجنون مشکل داشتیم که آن هم به دلیل وجود هورالعظیم بود که پشه ی سالک زیاد شده و بیماری سالک دیده می شد.
در مورد مواد غذایی بسیار دقت می شد که فاسد به دست رزمندگان نرسد. اب و غذا در جلو سنگر بهداری تقسیم می شد. ماشین غذا که می آمد راننده سریع می پیچید پشت خاکریز و به داخل سنگر ما می آمد. آنگاه با بیسم یا تلفن قورباغه ای به گروهان ها اطلاع می دادیم که بیایند غذایشان را بگیرند. تانکر اب هم جدا می آمد و گروهان ها گالن های 20 لیتری شان را آورده و از آّب پر می کردند و می رفتند.
انتهای مطلب