ارتش در فاو(عملیات والفجر8) (40)
عملیات شفق: نگاه مشترک به عملیات هوایی و عملیات پدافند هوایی

غ- شهدا و مجروحین عملیات شفق:
چهار نفر از کارکنان پدافند هوایی به درجه رفیع شهادت نایل گردیدند و تعداد چهل نفر مجروح شیمیایی شدند و 94 نفر دچار موج گرفتگی و ترکش بر اثر بمباران‌های هوایی دشمن شدند
سروان خلبان قاسم ورزدار از پایگاه چهارم شکاری دزفول در روز بیست و سوم بهمن ماه 64 در اجرای عملیات بمباران هوایی در جنوب عراق با هواپیمای «اف-5 ای» به شماره 7106 در خاک عراق افتاد و به دست دشمن اسیر شد.
سروان خلبان ابوالفضل اسدزاده از پایگاه چهارم شکاری دزفول در تاریخ بیست و چهارم بهمن ماه در اجرای عملیات بمباران هوایی نیروهای لشکر سوم زرهی در شمال فاو با هواپیماهای «اف- 5 – ای» به شماره 7098 سرنگون شد و به شهادت رسید.
نام و نشان: ابوالفضل اسدزاده
نام پدر: جهانگیر
تاریخ تولد: 26/9/1333
محل تولد: جهرم – فارس
تاریخ استخدام: 1/7/1352
شغل: خلبان F5
تاریخ شهادت: 24/11/1364
*****
سروان خلبان ولی الله بزرگی از پایگاه هوایی دزفول در تاریخ یکم اسفند ماه 64 با هواپیمای «اف – 5- ای» به شماره7040 برای بمباران نیروهای دشمن در ساحل غربی فاو برخا ست و در بازگشت از مأموریت درخور موسی هواپیمایش با زمین اصابت نمود و به درجه رفیع شهادت رسید.

درجه: سرگرد
نام و نشان: ولی الله بزرگی
عنوان سازمانی: خلبان F5
تاریخ تولد: 1331
تاریخ شهادت: 1/12/1364
محل شهادت: خلیج فارس

*****
تاریخ یکم اسفند ماه 1364 خلبان محمود خضرایی به اتفاق 51 نفر دیگر با هواپیمای «اف-27» مسافربری در حوالی اهواز هدف موشک یک فروند هواپیما ی «میگ -23» دشمن قرار گرفت و همگی به درجه رفیع شهادت رسیدند، در بین شهداء دو تن از خلبانان دیگر، با نام‌های سرهنگ فنی محمدرضا کشواد و سرهنگ خلبان محمود خضرایی (فرمانده آموزش‌های هوایی) بودند.

درجه: سرتیپ
نام و نشان: محمود خضرایی
عنوان سازمانی: فرمانده آموزش های هوایی
تاریخ تولد: 1326
تاریخ شهادت: 1/12/1364
محل شهادت: اهواز

*****

درجه: سرهنگ
نام و نشان: عبدالباقی درویش
عنوان سازمانی: خلبان F27
تاریخ تولد: 1327
تاریخ شهادت: 1/12/1364
محل شهادت: اهواز

*****
شهید محمد رضا کشواد
دوران طفولیت، تحصیلات ابتدایی و متوسطه شهید در تهران سپری می گردد و در سال 1338 به استخدام ارتش و در دانشکده افسری مشغول خدمت می گردد. پس از فارغ التحصیلی و ارتقاء به درجه ستواندومی به نیروی هوایی منتقل می شود. در نیروی هوایی دوره های مقدماتی فنی و نگهداری هواپیما را طی می کند و در گردان های نگهداری مشغول خدمت می گردد. وی آموش تخصصهای مختلف نگهداری هواپیما را طی و در مسئولیتهای مختلف نگهداری ایفاء نقش داشته است. او یکی از باسوادترین افسران فنی بوده و در راستای تخصص خود ابداعات مختلفی را پیشنهاد داده که نظریه او مورد بررسی مقامات سازنده موتورهای هواپیما قرار داده و به تصویب رسیده است که به عنوان نمونه پیشنهاد تغییر سرویسهای 400 ساعته موتورهای هواپیما به 600 ساعته می باشد که نظریه او در کنفرانسی در آمریکا به تصویب کارخانه سازنده موتورهای هواپیما رسیده است. ایجاد سیستم اورهال موتورهای هواپیماهای شکاری در داخل و ابتکارات متعدد دیگر که در خود اتکایی نیروی هوایی سهم به سزایی داشته همه به نام این شهید بزرگوار به ثبت رسیده و این ابتکارات بیش از 12 مورد تشویقی را به نام او به ثبت رسانیده است. وی در سال 1364 در حالی که مسئولیت مدیریت ماتریل معاونت لجستیکی نیروی هوایی را به عهده داشت، در مأموریتی که به منظور بررسی وضعیت لجستیک پایگاه پنجم امیدیه در غالب یک هیئت نظامی با هواپیمای اف27 به آن پرواز می کرد، هواپیما توسط یک فروند هواپیمای نظامی عراق مورد اصابت قرار گرفت و کلیه سرنشینان آن هواپیما از جمله این شهید بزرگوار به شهادت رسیدند.
*****
در روز چهارم اسفند ماه سرگرد خلبان منصور محمدی آزاد در اجرای ماموریت بمباران هوایی دشمن در فاو با هواپیمای «اف-5» شماره 7079 در حاشیه اروندرود به شهادت رسید.
درجه: سرلشکر
نام و نشان: منصور محمدی آزاد
رسته: خلبان
عنوان سازمانی: خلبان F5
تاریخ تولد: 1331
وضعیت تأهل: متأهل
تعداد فرزند: 2
تاریخ شهادت: 24/12/1364
محل شهادت: خاک عراق

درجه: سرگرد
رسته: خلبان
نام و نشان: ابراهیم دلال خوش
نام پدر: اسماعیل
تاریخ تولد: 24/6/1332
تاریخ استخدام: 1/2/1351
محل تولد: لاهیجان
تاریخ شهادت: 9/11/1364
محل شهادت: خاک عراق
شهید سرگرد خلبان دلال خوش، دوره مقدماتی پرواز را در ایران گذراند و برای دوره تکمیلی به آمریکا اعزام شد و توانست به اخذ وینگ خلبانی نائل گردد. سپس به ایران بازگشت و در نیروی هوایی ایران دوره خلبانی هواپیمای F5 را طی کرد و به جمع تیزپروازان نیروی هوایی پیوست. در جنگ تحمیلی خدمات شایانی را انجام داد. آخرین مأموریت خود را در روز نهم بهمن ماه 1364 در عملیات برون مرزی در جنگ با مزدوران بعثی عراق انجام داد که در حین نبرد با دشمن، مفقودالاثر گردید که پس از چند سال، پیکر پاکش در منطقه عملیاتی کشف و در مورخه 15/8/70 در تهران تشییع شد.
*****
ف – چندمصاحبه وخاطرات:
امیر سرتیپ دوم خلبان بازنشسته سیداسماعیل موسوی، جانشین پایگاه چهارم شکاری دزفول و یکی از خلبانان هواپیمای ـ اف 5 ـ شرکت‌کننده در «عملیات والفجر8» جزئیاتی از مانور «سلیمان خاطر» را که مقدمه‌ای برای انجام این عملیات بود، به همراه چگونگی شرکت خلبانان نیروی هوایی در عملیات در خاطرات خود چنین بیان می کنند:

در زمان انجام «عملیات والفجر8»، من جانشین پایگاه چهارم شکاری دزفول بودم. اما قبل از انجام این عملیات به دستور شهید عباس بابایی که در آن زمان معاون عملیات نیروی هوایی بود، مانوری با نام «سلیمان خاطر» با به کارگیری بیشتر هواپیماهای نیروی هوایی ارتش از جمله پایگاه‌های تبریز و همدان در «میدان تیر منطقه امیدیه» با موفقیت انجام شد. هدایت این مانور به‌عهده شهید عباس بابایی بود و نیروی هوایی جدیدترین تاکتیک‌های هوایی و ابتکاری خود را به نمایش گذاشت. البته تا پایان «مانور سلیمان خاطر» نمی‌دانستیم که این مانور مقدمه‌ای برای «عملیات والفجر8» است و پس از پایان عملیات، شهید بابایی به خاطر اعتمادی که به من داشت به صورت سربسته من را از انجام عملیاتی بزرگی در آینده آگاه کرد.
پس از گذشت یک هفته از پایان مانور هوایی «سلیمان خاطر»، «عملیات والفجر8» آغاز شد و نیروی هوایی ارتش در طول عملیات روزانه بیش از 50 سورتی پرواز با استفاده از تاکتیک‌های جدید انجام می‌داد و بعد از این عملیات بود که کلید سبک جدید عملیات در نیروی هوایی زده شد.
نیروی هوایی در عملیات والفجر8 علاوه بر بمباران، شناسایی و انهدام نیروهای دشمن، با استفاده از تدابیر ابتکاری شهید منصور ستاری و شهید بابایی و پیش‌بینی سایت‌های موشکی متحرک و جابجایی سایت‌ها در طول 24 ساعت شبانه‌روز، حدود 50 فروند از هواپیماهای دشمن را سرنگون کرد و بیشترین پشتیبانی را در این عملیات از رزمندگان انجام داد. البته در آن عملیات، خلبانانی مانند شهید منصور آزاد به شهادت رسید و خلبان قاسم ورزدار نیز به اسارت دشمن درآمد.
حدود دو ماه از آغاز عملیات والفجر8 می‌گذشت اما پشتیبانی نیروی هوایی از رزمندگان حتی در شرایط آب و هوایی بسیار سخت منطقه ادامه داشت. نیروی هوایی علاوه بر انجام عملیات‌های هوایی، در جهت انهدام نیروهای دشمن و بمباران مواضع عراقی‌ها، کار سوخت‌رسانی هوایی، ترابری تاکتیکی، انتقال و جابجایی نیروها به منطقه و حمل مجروحین را با استفاده از هواپیماهای c130 و 407 به خوبی انجام می‌داد.
علاوه بر موارد یاد شده، خلبانان نیروی هوایی در مأموریت‌های روزانه خود با عکسبرداری هوایی از آخرین وضعیت عملیات، همواره راهگشا و کارساز بودند. بعد از عملیات نیز نیروی هوایی با گسترش سایت‌های راداری خود در داخل مرز، نقش پشتیبانی از پدافند نیروها را به خوبی انجام داد و همه توان خود را برای تثبیت مواضع نیروهای خودی به کار گرفت. در هر حال نمی‌توان گفت که نقش نیروی هوایی ارتش در این عملیات تنها پشتیبانی از عملیات و نیروها بوده است چرا که نیروی هوایی نقشی بیش از پشتیبانی در این عملیات داشت.
شهید اردستانی در مرحله‌ای از عملیات و شرایط بسیار بد منطقه که فرماندهانی همچون محسن رضایی و رحیم صفوی از سرانجام عملیات و رزمندگانی که در مخمصه دشمن افتاده بودند، نگرانی داشتند بدون هماهنگی با شهید بابایی در عصر یک روز طوفانی عملیاتی انجام داد که همان عملیات فتح‌الفتوحی برای ادامه عملیات والفجر8 شد. شهید اردستانی در شرایطی عملیات کرد که آب و هوا بسیار نامساعد بود و به شدت باران می‌بارید. در آن شرایط وقتی این شهید اقدام به پرواز و انجام عملیات کرد، شهید بابایی نیز به وحشت افتاده بود.
من در عملیات والفجر8 به عنوان خلبان هواپیمای اف- 5 داوطلب شدم از دزفول به امیدیه (محل استقرار خلبانان عملیات‌کننده در والفجر8)بروم. این در حالی بود که ما هنوز اطلاع کاملی از چگونگی و زمان آغاز عملیات نداشتیم ولی چون از شرایط و قرائن فهمیده بودم که عملیاتی انجام خواهد شد با هماهنگی فرمانده پایگاه دزفول به امیدیه رفتم ولی شهید بابایی تا من را در آنجا دید بلافاصله دستور داد که به دزفول برگردم و خلبان دیگری به جای من به امیدیه منتقل شود. هرچه تلاش کردم او را منصرف کنم، قانع نشد و گفت که در آنجا به تو نیاز بیشتری است. بنابراین علی‌رغم میل باطنی، به دستور شهید بابایی مجبور شدم به پایگاه دزفول برگردم. پس از بازگشت به پایگاه دزفول، خلبانی را که شهید بابایی خواسته بود به جای من به پایگاه امیدیه برود، در جریان قرار دادم ولی فرزند این خلبان با یک بیماری سخت مواجه شده بود بنابراین هماهنگ کردیم که قبل از طلوع آفتاب من به جای او به دزفول بروم و این خلبان نیز فردای آن روز خود را به پایگاه دزفول برساند.
من قبل از طلوع آفتاب با هواپیمای اف- 5 به امیدیه رسیدم. شهید بابایی دوباره پرسید چرا تو آمدی و چرا خلبانی که می‌خواستم نیامد؟ که من هم جواب دادم این فرد مشکلی داشته و صبح خود را به امیدیه می‌رساند. وقتی من این جواب را دادم شهید بابایی رو به من کرد و گفت: برادر من، فردا جواب خدا را چگونه خواهید داد؟ بعدها وقتی دلیل بیان این جمله را از این شهید بابایی پرسیدم گفت تا یک هواپیما بخواهد از دزفول بلند شود و در امیدیه فرود آید و دوباره سوخت بزند و آماده شود و پرواز کند دو ساعت طول می‌کشد و در این دو ساعت معلوم نیست چند نفر از بسیجی‌ها در منطقه شهید خواهند شد. شهید بابایی با محاسبه درست و دقیق، این عملیات بزرگ را هدایت کرد و در مسایل پیش ‌آمده سعی می‌کرد مشکلات را با آرامش حل کند.
در این عملیات شهادت خلبانی به نام «بزرگی» خاطره تلخی برای من بود. از صبح روزی که به پرواز درآمده بود خبری از او نداشتیم. در طول این مدت، همسرش لحظه به لحظه با ما تماس می‌گرفت و در جوابش می‌گفتم که در حال انجام عملیات است و برمی‌گردد. این در حالی بود که «لیدر» او نشسته بود و ما مطمئن بودیم که این خلبان دچار سانحه شده است ولی نمی‌دانستیم که شهید شده یا به اسارت نیروهای عراقی درآمده است. با این حال همسر این خلبان شهید آن قدر به پایگاه تلفن کرد که معاون عملیات گفت به او بگوییم که همسرش سالم است و من گفتم چرا این جواب را بدهیم در حالی که می‌دانیم این خلبان دچار سانحه شده است؟
پس از تلفن‌های ممتد همسر این خلبان شهید به پایگاه، مجبور شدیم تا ارتباط خود را با او قطع کنیم و متأسفانه پس از گذشت دو هفته، پیکر شهید بزرگی را در حالی که با لباس پرواز در آب افتاده بود، شناسایی کردیم.

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده