ارتش در فاو(عملیات والفجر8) (41)
عملیات شفق: نگاه مشترک به عملیات هوایی و عملیات پدافند هوایی

سرتیپ خلبان محمد تقی جدیدی،که خود در عملیات فعالیت چشمگیری داشته است چنین بیان می‌کند:
«اواخر سال 1364 بود. رزمندگان سلحشور اسلام خود را برای عملیاتی مهم در منطقه اروندرود آماده می‌کردند. با شروع عملیات والفجر8 که منجر به تصرف بندر فاو و بخش وسیعی از خاک دشمن شد، همه روزه به همراه شهید اردستانی و جمع دیگری از خلبانان، چندین بار بر فراز منطقه عملیاتی پرواز میکردیم و استحکامات پیاده ـ مکانیزه دشمن را به آتش می کشیدیم. شهید اردستانی به هنگام بازگشت از منطقه، در حالی که گلوله‌های ضد هوایی و موشکهای پدافندی دشمن بی امان به طرف هواپیما شلیک می‌شد، اقدام به انجام مانورهای بسیار زیبایی می نمود و سعی بر آن داشت تا روحیه جنگاوری بچه‌ها را مضاعف کند.
چند روزی از شروع این عملیات پیروزمندانه می‌گذشت. در حاشیه پروازهای موفقی که با تلاش شبانه‌روزی پرسنل فداکار فنی و پروازی صورت پذیرفته بود، پرسنل پدافند مستقر در منطقه نیز دهها فروند از هواپیماهای شکاری و بمب افکن دشمن بعثی را سرنگون کرده بودند. با پشتیبانی هوایی خوبی که از نیروهای عمل‌کننده صورت گرفته بود، آنان با آسودگی خاطر به مستحکم نمودن مواضع خود پرداخته بودند.»
سروان خلبان قاسمی ضمن ستایش یکی از همکاران خود در عملیات والفجر8 چنین می‌نویسد:
«ساعت 9 صبح مورخه 6/1/65، همراه شهید اردستانی، سروان یوسفی و چگینی، با چهار فروند هواپیمای ” اف 5 “ به منطقه عملیاتی ” البهار “ عراق اعزام شدیم. در آن روز، هوا آبستن ابرهای متراکمی بود که هر لحظه امکان باریدن باران قوت می گرفت. با توکل به خدا و دلگرمی‌هایی که شهید اردستانی در اتاق توجیه به ما داده بود، مهیا برای پرواز به سوی هدف شدیم. تراکم ابرها به گونه ای بود که ما هیچ چیزی غیر از ابر نمی‌دیدیم و تنها می بایست به دستگاه ناوبری درون هواپیما تکیه می کردیم. هر چند متکی بودن به این دستگاه که مسیر پروازی را مشخص می‌کند، تا حدودی اطمینان بخش است؛ ولی هیچگاه جای دید چشمی را که انسان از نزدیک هدف را مشاهده می‌کند، نمی‌گیرد.
طبق محاسبه، بالای هدف رسیده بودیم، ولی مرحله سخت این مأموریت زدن دقیق هدف بود که آن هم از پس ابرهای غلیظ، غیر ممکن به نظر می‌رسید. به یکباره صدای لیدر دسته در رادیوی هواپیماهای ما به گوش رسید که می‌گفت: بچه‌ها حمله کنید ! بمبهایتان را روی هدف بریزید. شما الآن روی هدف هستید.
با صدای شهید اردستانی، دستانمان به شاسی رها کننده بمبها فشرده شد و در چشم بهم زدنی هر آنچه مهمات داشتیم روی هدف فرو ریختیم.»
مصاحبه با سرهنگ حجت‌ا… کثیری
یکی از همکاران که سال‌های زیادی را در یگان‌های پدافند خدمت کرده و اکنون تجربه‌های خود را در معاونت عملیات پدافند هوائی در هدایت عملیاتی یگان‌های پدافندی بکار می گیرد، سرهنگ حجت‌الله کثیری است ایشان تجربیات خود را درباره عملیات والفجر8 چنین بیان می‌کند:
قرارگاه رعد با برنامه ریزی و گسیل تعداد زیادی از جنگ افزارهای مدرن نیروی هوائی از قبیل سایت‌های هاگ، جنگ افزارهای اسکای گارد، توپ‌های 35 م‌م اورلیکن و توپ‌های 23 م‌م وظیفه هماهنگی و ایجاد تأمین هوائی برای یگان‌های رزمنده را به عهده داشتند. به طوری که توانستند با فراری دادن تعداد زیادی از هواپیماهای دشمن نقش برجسته‌ای بازی کنند و آن دسته از هواپیمای دشمن که جرأت می‌کردند در ارتفاع پائین به انجام مأموریت بپردازند، را منهدم نمایند به طوری که تعداد هواپیمائی که در این عملیات سقوط کردند با هیچ عملیات دیگری قابل مقایسه نیست، برابر آمارهای مستند در این عملیات حداقل 50 فروند هواپیما سقوط کردند که ضربه جبران ناپذیری بر پیکر نیروی هوائی عراق به‌حساب می‌آید.
هواپیماهای عراقی در عملیات والفجر8 که به‌وسیله پدافند هوایی غافلگیر شده بودند با استفاده از امکانات اهدایی استکبار جهانی و در اختیار گرفتن موشک‌هایی اقدام به زدن رادارهای ما که در نزدیکی خطوط مقدم بودند کردند که بلافاصله قرارگاه رعد با هوشیاری و تغییر تاکتیک و تکنیک پدافندی با بهره گیری از رادارهای مستقر در بندر امام به صورت sop، سایت‌های هاگ را به‌کار کرفت و بدینوسیله این حیله دشمن خنثی گردید. آنچه اضافه می کنم و در این عملیات مورد توجه قرار گرفت هماهنگی لازم بین تمام سلاحهای پدافندی بود، حتی هماهنگی خوبی بین قرارگاه رعد و یگان‌های پدافند نیروی زمینی انجام گرفت که نتیجه مطلوبی بدست آمد.
در این عملیات پرسنل پدافند با قبول مسئولیت و قبول خطر بداخل فاو در آنطرف اروندرود رفتند و یگان‌های خود را به منظور ایجاد تأمین هوائی یگان‌های در خط در نزدیک خطوط مقدم مستقر کردند، این یگان‌ها که بیشتر یگان‌های اورلیکن. 23 م م بودند، در زیر آتش توپخانه دشمن به انجام مأموریت پرداختند و یکی از توپهای ما زیر آتش توپخانه دشمن قرار گرفت و تعدادی از پرسنل آن شهید و مجروح شدند و فرمانده این یگان سرهنگ محمد نقیبی پور پای خود را از دست داد.
مصاحبه با امیر سرتیپ علی محمد نادری
ـ به عنوان اولین سؤال از امیر می‌خواهم به طور خلاصه سرنوشت خدمتی خود را تشریح نمایند.
من در شروع جنگ تحمیلی ستواندوم و خلبان هواپیمای جنگی 5F بوده¬ام در خلال جنگ تحمیلی بیش از 150 مأموریت پرواز جنگی داشته‌ام و مسئولیتهای فرمانده گردان پروازی، رئیس آموزش و یکنواختی عملیات پایگاه شکاری، معاونت عملیات پایگاه پنجم شکاری، جانشین فرمانده پایگاه چهارم شکاری و دوم شکاری، جانشین معاونت عملیات نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی، فرمانده آماد و پشتیبانی معاونت آماد و پشتیبانی نیروی هوائی، جانشین ریاست ستاد نیروی هوائی، رئیس دفتر مطالعات نیروی هوائی و مدیر عامل صنایع هوایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بوده‌ام.
ـ امیر بفرمایید در چه عملیات‌هایی شرکت داشته‌اید؟
ـ من در آغاز جنگ در پایگاه هوایی دزفول بودم و به علت نزدیکی این پایگاه به منطقه تک اصلی دشمن، افراد این پایگاه که خلبانان هم جزئی از آنان بودند فشار زیادی را تحمل کردند، در روزها و ماههای اول جنگ مجبور بودیم در جلوگیری از پیشروی دشمن شرکت فعال داشته باشیم و بسیار اتفاق افتاد که روزانه 3 الی 4 پرواز داشته باشیم. در این رابطه لازم است بگویم پیشروی عراق به حدی بود که گلوله‌های توپخانه به پایگاه اصابت می‌کرد و به همین دلیل مسئولین پایگاه احساس خطر کردند و دستور تخلیه پایگاه را دادند و هواپیماها به سایر پایگاهها اعزام شدند، این موضوع در شب سیزدهم مهر ماه به وقوع پیوست، اما از آنجایی که خداوند همیشه یار و یاور ما بوده است قبل از تخلیه کامل پایگاه یک تیم پروازی مأموریت یافت با هماهنگی تیپ زرهی دزفول یک مأموریت در حوالی پل کرخه که محل تجمع اصلی یگان‌های زرهی دشمن و به اصطلاح نوک حمله دشمن بود انجام دهد که من جزء این تیم بودم، من هیچگاه این حجم از نیرو و تانک را در یک منطقه ندیده بودم. به دستور لیدر تیم ارتفاع خود را کم و اقدام به بمباران نمودیم و در برگشت با راکت و مسلسلهای خود نیروهای دشمن را هدف قرار دادیم و چون حجم آتش سنگین بود، وقفه‌ای در حرکت نیروهای دشمن ایجاد کرد. همین تیم مأموریت خود را در روز بعد برای بار دوم انجام داد، لذا به نظر رسید که مؤثر واقع شد. من این اقدام را که همزمان با تخلیه پایگاه از هواپیما رخ داد یک امداد غیبی و نصرت الهی می‌دانم که مسئولین و خلبانان را متقاعد ساخته بود که آخرین تلاش خود را برای حمله و متوقف کردن دشمن بنمایند. و به شکر خدا نتیجه خوبی به دست آمد تا جائی که تمام هواپیماهایی که به سایر پایگاهها رفته بودند بار دیگر برگشتند و فعالیت پایگاه بار دیگر شروع شد و روحیه افراد برای مقاومت افزایش یافت. این پروازها اولین تجربه‌های جنگی من بود که مأموریتهای بعدی و شرکت در سایر عملیات‌ها از جمله شرکت در عملیات میمک، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، کربلای4 و 5 و والفجر8 را به دنبال داشت.
نباید فراموش کرد در چند ماه اول جنگ به علت فشاری که روی نیروی هوایی بود و به علت حجم پروازها می‌توان گفت برتری هوایی را کسب کرده بودیم اما همین فشار سبب گردید که توان پروازی ما به طور قابل ملاحظه‌ای از بین برود و بسیاری از همکاران صدیق و با وفای ما مظلومانه به شهادت برسند. این که می‌گویم مظلومانه به دلیل اینست که شرایط جنگی و مسائل حفاظتی ایجاب می‌کرد که شهادت این عزیزان در اختفا بماند تا از اثر سوء آن در روحیه بقیه همکاران کاسته شود و خبر آن درج نکند که دشمن را نیز شاد کند. لذا در بیشتر موارد از انجام مراسم مناسب برای این خلبانان قهرمان چشم پوشی به عمل می‌آمد.
برتری هوایی ابتدای جنگ یک پیامد مثبت دیگری هم داشت که کمی پوشیده مانده است اگر نیروی هوایی نبود حملات هوایی گسترده چند روز اول جنگ عراق ادامه پیدا می‌کرد و بی تردید منابع حیاتی و مناطق صنعتی و اقتصادی و بویژه نظامی ما سالم باقی نمی‌ماند که به شکر خدا چنین اتفاقی نیافتاد و دشمن نتوانست به اهداف اولیه خود برسد.

 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده