مقدمات ورود به خدمت و اعزام به ایتالیا

 

ورود به پایگاه قلعه مرغی

در سال ،1348 برای طی دورههای عمومی جهت طی دورههای تخصصی پروازی به قلعه مرغی تغییر مکان دادیم، به صورت شبانه روزی دورههای مختلف )هواشناسی، آیرودینامیک و فنون پرواز( و همه موارد آموزشی پروازی مقدماتی به صورت تئوری و بعضا عملی را طی کردیم، برای خلبان شدن ابتدا میبایستی ۴۰ ساعت با هواپیمای تک موتوره سسنا پرواز میکردیم و اگر قبول میشدیم، میرفتیم روی بالگردکوچک، من توانستم بعد از 8 ساعت پرواز، سولو )solo (را انجام دهم، خدا بیامرزدش، استاد پرواز ، آقای حقیقت از خلبانهای بازنشسته بود و بسیار کاردان، فنی و مدیر، از من پرسید ملیکیان میتوانی تنهایی پرواز کنی و یک دوری بزنی، گفتم سعی میکنم قربان، گفت فکر کن من کنارت نشسته ام، خلاصه هواپیما را روشن کرده و همه کارهای پروازی را انجام دادم با برج پرواز در تماس بودم، رفتم توی باند، تیک آف کردم، رفتم دوری زدم و آمدمروی باند نشستم و هواپیما را به طرف پارکینگ هدایت کردم، ایشان هنوز همانجا ایستاده بود، اشاره کرد هواپیما را خاموش کرده و پیاده شدم. به طرفم آمد

و مرا بغل کرد و تبریک گفت، به ناگاه دو سطل بزرگ آب روی سرم ریختند )این یکی از مراسم سولو شدن بود(، ما باید ۴۰ ساعت پروازمیکردیم، بقیه 22 ساعت آموزش را با هواپیمای سسنا تک نفره پرواز میکردم و بحمدلله این دوره را با موفقیت پشت سر گذاشتم )سال 1348 (. بعد ما را معرفی کردند قسمت بالگرد، جلوی این بالگرد یک شیشه بخصوصی قرار داشت، موتورش مثل موتور ماشین 8 سیلندر بود و فرماندهاش یک انگلیسی )به اسم مای کیلکی( بود که 2-3 نفر انگلیسی دیگر با او همکاری داشتند.ما باید با این بالگردپرواز میکردیم.وای خدای من که این بالگرد چقدر سخت بود، چرا؟ برای اینکه شما وقتی استارتش میز دی و همه کارهای مقدماتی پرواز را انجاممیدادی و در شروع باال بردن بالگرد به ارتفاع حدود یک متر و نیمی شما باید گام ملخ را با دست کنترل میکردی، یعنی گازشو باید خودت میدادی تا دور ملخ نیفته، حاال میخواستی بیاری باال، حاال هاور کردن و نگهداشتن بالگرد در ارتفاع 1/۵ متری زمین، هم اونو باید کنترل میکردی، هم هوای ملخ را داشته باشی، خیلی سخت بود، ما باید ر وی این بالگرد ۵۰ ساعت پرواز میکردیم. من توانستم ظرف 2 ساعت کلیر)تایید( شده، سولو شوم. این آقای کیلکی آمد من را چک کرد، بعد از چک کردن از من پرسید، میتوانی بر وی یک دور بزنی؟ گفتم سعی میکنم. بعد رفتم یک دور زدم و آمدم نشستم و رفتم تو پارکینگ، دوباره سطل آب را روی سر من ریختند. تعدادی از بچه ها نتوانستند این دوره را قبول شوند، این بالگرد bell-43 خیلی سخت بود، استادم میگفت وقتی رفتید دانشکده، یک چوب خشک پیدا کنید، در کلاس و اوقات فراغت این چوب را دستتان بگیرید، چشماتون را ببندید و با این چوب هاور کنید، سعی کنید بی نهایت باهاش نرم رفتار کنید، این تمرین کمک بالایی به من کرد. بعد از پریدن ۵۰ ساعت روی این بالگرد،دوره تمام شد. بالاخره دانشجوی سال 2 شدم، سال 2 را مقداری در دانشکده ماندیم. اعلام کردند که این دوره را جهت آموزش خلبانی بالگرد، به آمریکا  نمیفرستیم، شما باید دوره بالگرد MH را در کشور ایتالیا ببینید.

اعزام به کشور ایتالیا

در سال 1349 تعداد 12 نفرجهت ادامه آموزش خلبانی به ایتالیا اعزام شدیم. آنجا کلاس های درس و مطالب تئوری شروع شد )آیرودینامیک، هواشناسی و …( )به زبان انگلیسی( اما سه نفر استاد خلبان ایرانی )سروان گلجهانی، سروان لاله فر و سروان کامرانی رفته بودند ( قبلا آنجا و دوره استادی این بالگردرا دیده بودند.این سه نفر با سه نفر استاد ایتالیایی مسئول آموزشهای ما تا مرحله پرواز با این بالگردبودند.حضور آن سه نفر ایرانی برای رفع مشکل زبان بود. چون ما زبان ایتالیایی را بلد نبودیم. با خاتمه کلاس های تئوری، دوره پریدن ) پرواز ( با 205 آغاز گردید )بالگرد سنگین(. استاد من سروان گلجهانی بود، بهترین خلبان هوانیروز ایران بود، حرف نداشت. در آنموقع اینها با بالگرد H-43 میپریدند، دوتا ملخ توی هم داشت، ایشان استاد من بود، رفتیم شروع کردیم به پرواز، رسیدیم به ساعت ششم آموزش، جناب سروان گلجهانی گفت، ساعت ششم شما است، یک ساعت دیگر با هم میپریم، گفت همه چیزت عالیه، میخواهم تو ر ا سولو کنم، 6 ساعته من سولو شدم. ولی یک ساعت دیگه با من پرواز کرد، یادم نمیرود روی کوهستان بزرگی به نام کامپوتی یونو پرواز میکردیم، ارتفاع 13000 پا، روی این کوه همیشه پوشیده از برف بود و ایتالیاییها برای اسکی به آنجا میرفتند، گفت بر ویم، کامپوتی یونو، اگر پرواز در این منطقه کوهستان را به درستی انجامدادی، من دیگه هیچی از شما نمیخوام، بر میگردیم پایگاه، میخواهم بفرستمت سولو. رفتیم روی منطقه، هر دستوری که داد به خوبی انجام دادم، برگشتم، هنوز خودش توی پارکینگ ایستاده بود، با انگشت شصت نشان داد که اوکی، دستور داد موتور بالگردرا خاموش کردم، پایین آمدم، طبق معمول سطل آب را روی سرم ریختند.ما 8۰ساعت باید با این بالگردپرواز میکردیم.دیگه پر واز سولویی بود، با استاد هم بود، البته با استاد کمتر. بعد از این دوره 8۰ ساعته، میبایستی 20 ساعت با بالگرد جترنجر پرواز میکردیم، من سه ساعته سولو شدم. آموزشها بسیار فشرده با حجم زیاد بود )تئوری و عملی( وقت هیچ کار دیگری را نداشتیم. هتل ما در 30 کیلومتری شهر رم قرار داشت.دستور این بود که دوره را درحداقل زمان طی کنیم. بعد هم 2۰ ساعت با آن پرواز کردیم. 1۰۰ ساعتپروازتمام شد و همگی برگشتیم ایران. به تهران که رسیدیم رفتیم ستاد هوانیروز، همه تبریک گفتند، معاون فرمانده هوانیروز به من گفت چون شما مسیحی هستی به اصفهان می روی، این را هم عرض کنم که بعد از اتمام دوره ایتالیا، ۵-6 ماه دیگر در دانشکده افسری بودیم که شخص اول مملکت )شاه( آمد و به همه همدوره ها درجه دادند. ]مهر1350[

انتهای مطلب


 

0 دیدگاه کاراکتر باقی مانده