چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد؟
این سوال با بیان هاي مختلف همیشه مطرح بوده است. فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 ضربه بسیار مهلکی هم از نظر نظامی و هم از نظر سیاسی و حیثیتی به صدام و ارتش صدام وارد نموده بود. صدام هیچگاه تصور نمیکرد با آن همه سرمایه- گذاري که در منطقه خرمشهر کرده بود و استقرار لشکرهاي سنگین در ردههاي متعدد پدافندي و ایجاد میادین گسترده مین و استحکامات و موانع فراوان، ایران بتواند این منطقه را از اشغال خارج کند. وي گفته بود اگر ایران بتواند خرمشهر را آزاد کند، من کلید بصره را به او میدهم و با این شکست سنگین بسیار نگران شده بود، اعلام کرد من عقبنشینی میکنم و اعلام آتشبس میکنم. اما چرا باتوجه به پیشنهاد آتشبس صدام جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد، باید به دلایل مشروحه زیر توجه کرد: اول: هیچگونه پیشنهاد صلح عادلانهاي به ایران نشده بود و پیشنهاد آتشبس بود و مفهوم آتشبس در عرف بینالملل این است که نیروهاي نظامی هر کشور در هرکجا که هستند، در هر منطقهاي حضور دارند بایستند و کشورهاي متخاصم با هم مذاکره کنند. دوم: عدم پذیرش معاهده 1975 و حضور ارتش بعث عراق در خاك ایران. عراق از سرزمینهاي ما به طور کامل عقبنشینی نکرده بود و ما خوزستان را با خون فرزندان برومند این کشور از اشغال عراق بیرون آورده بودیم و هنوز از 15هزار کیلومترمربع مناطق اشغالی حدود 2500کیلومترمربع مثل قصرشیرین، خسروي، نفتشهر، مهران و چند منطقه دیگر در دست عراق بود و در میز مذاکره امکان نداشت عراق کوچکترین امتیازي را براي سمت مقابل قائل شود و درواقع این ایران بودیم که باید امتیاز میداد. ما نباید فراموش کنیم در پایان جنگ وقتی که با عراق به آتشبس رسیدیم، مدتها بحث میشد که براي مذاکره چگونه بنشینیم و بالأخره سیستم مثلث انتخاب شد. یعنی یک سمت ایران، یک سمت عراق، یک سمت نمایندگان سازمان ملل متحد. چون عراقی ها میگفتند ما باید بالا بنشینیم، یعنی بر سر چگونه نشستن بحث بود، چگونه وارد سالن بشوند، طارق عزیز، اصرار میکرد اول هیئت عراقی باید داخل جلسه شود و ایران میگفت نه، اول ما. نهایتاً سالنی انتخاب شد که دو درب داشت و در آنِ واحد هر دو هیئت وارد سالن مذاکرات شدند. نزدیک به 2500کیلومترمربع از سرزمین- هاي ما نیز دست عراق بود و میگفت ایران بگوید مرزهایش کجاست؟ کسی که زمینی را اشغال کرد به این سادگی رها نمیکند که مذاکره نماید سوم: ماشین جنگی عراق با کمک کشورهاي غربی و شرقی کاملاً آماده به کار بود. درست است که عراق چند لشکرش را از دست داده بود، اما 12 لشکري که در سال61 داشت، در پایان جنگ به حدود 55 تا 60 لشکر رسیده بود. ما انهدام نیرو انجام می- دادیم، ولی با پشتیبانی شرق و غرب باز تسلیح و تجهیز میشد، انواع هواپیماهاي جدید و مدرن نظامی را از روسیه و فرانسه دریافت کرده بود، تعداد زیادي تانک پیشرفته تی- 72 را از شوروي گرفته بود، یعنی یک قدرت نظامی تازهاي شده بود و هیچ بعید نبود که بلافاصله بعد از پذیرش آتشبس مجدداً به ایران حمله کند. کما اینکه بعد از پذیرش قطعنامه 598 از سوي ایران این مسئله اتفاق افتاد و ثابت شد که صدام قابل اعتماد نیست. چهارم: هیچیک از دو طرف ایران و عراق به خواسته هایشان نرسیده بودند. عراق به ایران حمله کرده بود که بگوید قويترین کشور جهان عرب است. از سران عرب پول زیادي گرفته بود، کمک هاي مالی، تسلیحاتی، تجهیزاتی، سیاسی، حتی نیروي انسانی و ابرقدرت ها کمک ها و حمایت هاي همه جانبه کرده بودند و توقع داشتند دست خالی از ایران خارج نشود. آیا مردم عراق سوال نمی کردند دستاورد تو از این جنگ سنگین و پرهزینه از نظر مالی و نیروي انسانی چه بوده است؟ و همینطور ایران هم به خواسته هاي به حق خودش که آزادسازي سرزمین هاي اشغالی و رفع اشغال، شناخت متجاوز و قبول این که متجاوز باید خسارت بدهد نیز نرسیده بود. در این صورت ایران چه مذاکره و صحبتی با آنها میتوانست داشته باشد؟ عراق به عنوان طلبکار و مدعی میگفت ایران قصد حمله به کشور ما را داشت و ما از خودمان دفاع کردیم و لذا در میز مذاکره قصد داشت حتماً بتواند امتیازاتی را از ما بگیرد، حتی به مقدار خیلی کم، تا بتواند جواب مردم کشورش و حمایت کننده هایش را بدهد .
در این صورت سوال کنندگان عزیزي که میگوید چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد، امروز نمی گفتند چرا آن روز دنبال حق ایران نرفتند و چرا جنگ ادامه پیدا نکرد تا حق ایران از متجاوز گرفته شود؟